جنگ افزار های هخامنشیان
تاریخ فراموش شده

 به نوشته ذکا آکیناکه یک شمشیر کوتاه به طول ۴۰ تا ۵۰ سانتیمتر بود و یکی از سلاح های عمده هخامنشیان به شمار می آمد (Zoka ، ۱۹۷۱/۱۳۵۰:۶۹). پورداووداظهار می کند کلمه ایرانی باستان برای آکیناکه مشخص نیست. پورداوود (۱۹۶۹/۱۳۴۷:۴۳) از هرودوت که لشکرکشی خشایارشا به یونان در ۴۸۰ ق.م. را گزارش می کند نقل می کند خشایارشا بر روی پلی در هلسینتوس (داردانل)، برگ هایی در دریا ریخت، براتی را در جام زرین خود ریخت و خورشید را ستایش نمود و یک آکیناکه به عنوان هدیه به خدا در آب انداخت. قبضه این شمشیر تماما از چوب و تیغه آن از آهن (استخراج شده از مصر) بود و می توان آن را در موزه آشمولیان آکسفورد یافت.



آکیناکه مادی و پارسی: بر اساس سنگ نگاری های پارسه (تخت جمشید/پرسپولیس)، ذکا (۱۹۶۹/۱۳۴۷:۱۳۵۰:۲۱۱) بین دو گونه این سلاح تمایز قایل است: الف) آکیناکه مادی ب) آکیناکه پارسی. آکیناکه های مادی از طریق ریسمانی که از “شکل گوش” ﻏﻼﻒ شمشیر عبور می کرد در سمت راست بدن به کمربند آویخته می شد. هنگامی که حامل آکیناکه بر اسب سوار می شد با به صورت پیاده نظام راهپیمایی می کرد، کمربندی از انتهای غلاف آن را از آویخته شدن و تلو تلو خوردن باز می داشت (Zoka، ۱۹۷۱/۱۳۵۰:۷۰). کوچ (۲۰۰۰:۲۵۸) تصویر سنگی از تالار سه دروازه پارسه را نشان می دهد که بر روی آن نقش نگهبانی با آکیناکه مادی به چشم می خورد.

برخلاف آکیناکه های مادی، آکیناکه های پارسی زیر کمربند و جلوی شکم جای می گیرد. دسته I-شکل بسیار متفاوت از آکیناکه های مادی بود. بخش پایین “شکل گوش” شمشیر و تمام سر غلاف به صورت سه نیمدایره ساخته می ساختند تا شمشیر به آسانی از کمر نیافتند. آکیناکه پارسی ته-غلاف برجسته ندارد بلکه غلافآن مثل تیغ در انتها تیز می شود.

آکیناکه های هم از طلای ناب و با تزئینات زیبا وجود داشت. برتون (۱۹۸۷:۲۱۲) به نقل از گزنفون گزارش می کند، هدیه سلطنتی ایران یک آکیناکه طلایی، یک اسب نسایی با افسار طلایی و دیگر ادوات جنگی بود. یک آکیناکه طلایی مجلل (شماره ثبت موزه ۱۳۲۲) از دوران هخامنشیان در موزه ملی ایران در تهران نگهداری می شود (Muzeye Melli Iran ۲۰۱۱ را ببینید). هوت (۱۹۶۵:۱۹۲:۲۲۳) می نویسد این آکیناکه طلایی در همدان (هگمتانه) پیدا شد و قدمت آن به ۵۰۰ ق.م. باز می گردد. این قطعه مشابه آکیناکه ای است که در موزه هنر متروپولیتن در نیویورک وجود دارد (Sekunda، ۱۹۹۲:۵۶). بر حجاری پله های شمالی های تالار بار عام آپاداتا اسلحه دار داریوش شاه به چشم می خورد که آکیناکه های سلطنتی را را حمل می کنند. بر سنگ برجسته های آپادانا نمایندگی های ملت های مختلف نیز دیده می شوند که یک پارسی در پیشاپیش آنها حرکت می کند و یک آکیناکه پارسی یا مادی همراه دارد.


نیزه دار و نیزه ها: واحد های نیزه داران از مهمترین واحد های ارتش هخامنشیان بودند و بالاترین درجه در ارتش نیز بر عهده یک نیزه دار بود (Pur Davood، ۱۹۶۹/۱۳۴۷:۴۱). بنا به گفته پورداوود (۱۹۶۹/۱۳۴۷:۳۹) و تایید معطوفی (۱۹۹۹/۱۳۷۸:۲۱۸)، نیزه در وندیداد، فرگرد ۱۷، بند ۴۳ با عنوان آرشتایاشا (ارشتی) آمده است. پورداوود با اشاره به سنگ نگاری نقش رستم، شرح می دهد که نیزه دار داریوش شاه گئوبروه (آرشتی بارا /spear bearer) خوانده می شد. سرنیزه های دوران هخامنشی از لحاظ شکل متنوعند. ذکا ۱۹۷۱/۱۳۵۰:۶۴) بر مبنای سنگ نگاره های هخامنشی دو نوع کلی سرنیزه را تشخیص می دهد الف) سرنیزه های پهن و مشابه برگ درخت ب) سر نیزه های باریک و بلند به شکل برگ درخت بید. به نظر ذکا نیزه های هخامنشی از لحاظ درازا بر دو نوعند الف) نیزه های بلند که در کنار سپر از سوی واحد های سواره نظام و پیاده نظام استفاده می شد ب) نیزه های کوتاه (زوبین).

به گزارش هرودوت محور نیزه ایرانیان شش تا هفت پا (حدودا دو متر) بودند و از چوب درخت زغال اخته ساخته می شدند. ذکا می افزاید نیزه ها به یک سیب کوچک ختم می شدند، برای همین به این نیزه دار ها “سیب بَر” می گفتند. سکوندا (۱۹۹۲:۶-۷) توضیح می دهد که سیب بَرها بخشی از ده هزار نفر سرباز نجیب زاده گارد جاویدان بودند. هزار نفر از سربازان گارد جاویدان، حامل نیزه هایی با ته نیزه های طلایی بودند و از ارابه شاهنشاه محافظت می کردند و در زبان پارسی باستان ارستیبارا خوانده می شدند (Sekunda، ۱۹۹۲:۶-۷).هزار سرباز دیگر نیز نیزه ای با ته نیزه های نقره ای حمل می کردند (Zoka، ۱۹۷۱/۱۳۵۰:۶۴). یک نیزه نیز با ته نیزه مفرغی در دِو هویوک شمال سوریه کشف شده است.

ودر: گرز یا تبرزین- پورداوود (۱۹۶۹/۱۳۴۷:۴۵) می نویسد گرز یکی از قدیمی ترین سلاح هاست که فرشتگان و ایزدان اوستا آن را به کار می برند. او در ادامه یادآوری می کند سلاح مورد علاقه بسیاری از پهلوانان استوره ای ایرانی مانند سام، گرشاسب و رستم گرز است و آن ها در به کار بردن آن مهارت داشتند. اوستا از انواع مختلفی از گرزها نام می برد. یکی از آن ها ودر خوانده می شود و در یسنا ۳۲، بند ۱۰ در اَهونَوَدگاه گاتا (فصل های ۲۸-۳۴) و در هوم یشت، یسنا ۹ (بند های ۳۰-۳۲) از آن یاد شده است. پورداوود (۱۹۶۹/۱۳۴۷:۴۵) می نویسد اوستاشناسان در مورد این عبارت توافق ندارند، برخی عقیده دارند ودر یک نوع گرز است و برخی دیگر بر این باورند که ودر یک نوع تبرزین است. خود پورداوود بر این عقیده است که ودر احتمالا نوعی گرز است. چرا که مطابق متون وداها به زبان سانسکریت سلاح ایزد هندی ایندرا گرزی است موسوم به ودهر و از آنجا زبان های هندی و ایرانی ریشه مشترکی دارند، ودر باید به گرز اشاره داشته باشد.


وستا از دو نوع گرز دیگر هم یاد کرده است: یکی ورزا که برای درهم شکستن استفاده می شود (اورمزد یشت، بند ۷۲؛ خورشید یشت، بند ۵؛ مهر یشت بند ۹۶؛ فروردین یشت، بند ۷۲ را ببینید) و دیگری گّدها، برای پرتاب کردن (مهریشت بند ۱۰۱ و بند ۱۳۱ را ببینید) (به Pur Davood، ۱۹۶۹/۱۳۴۷:۴مراجعه کنید). گرز های گاوسر در دوران هخامنشیان کاربرد داشتند ضمن اینکه در حماسه های ایرانی هم اغلب از آن یاد شده است. هارپر (۱۹۸۵:۲۴۷) به عنوان نمونه فریدون را ذکر می کند که چگونه او گرز گاوسری طراحی کرد و از آن در نبرد با ضحاک دیو سیرت بهره برد. رستم، گیو، اسفندیار و گرشاسب هم از این نوع گرز استفاده می کردند. در دوران ساسانیان، بهرام پنجم گرز گاو سرش را به کار برد تا تاج پادشاهیش را از میان دو شیر در دام بگیرد. این سلاح در دوران بعد به صورت اسلحه ای نمادین و با اعتبار شاهان ایران درآمد.

ذکا (۱۹۷۱:۱۳۵۰:۶۶) بر پایه گزارش های گزنفون و استرابون تاکید می کند نقش برجسته های پارسه سربازان هخامنشی را تبرزین به دست نشان می دهد. اما هرودوت گزارش کرد تنها سکاها تبرزین به کار می بردند. سر تبرزینی که در نقش برجسته ها به چشم می خورد به شکل سر یک پرنده، احتمالا اردک، است که تیغه تبرزین از منقار آن بیرون می آید. سمت دیگر سر تبرزین به یک شکل نیم دایره با دو میخ در انتهای آن ختم می شود که احتمالا برای شکستن زره کارایی داشت. انتهای دسته چوبی آن به شکل V کنده شده است تا سرباز تبرزین را راحت تر به دست بگیرد (Zoka، ۱۹۷۱/۱۳۵۰:۶۸).

کمان ها: به عنوان نماد پادشاهی و قدرت کمان ها نقش مهمی در ارتش هخامنشیان ایفا می کردند (Zuttermann، ۲۰۰۳:۱۴۲). کمان و تبرزینهای آن در یک کماندان (گوریتویی) حمل می شدند.ایرانیان از گروههای مختلف مثل ماد ها و پارس ها در لباس های ایرانی محلی خود یا جامه های سوارکاری کماندان حاوی تیر و کمان را با خود حمل می کردند. پادشاهان هخامنشی از کمان برای نشان دادن توانایی های رزمی و شجاعت خود در حین نبرد و نماد جایگاه خوداستفاده می کرئند. داریوش در بند ۹ فرمان خود می گوید “ورزیده هستم، چه با هر دو دست چه با هر دو پا، هنگام سواری خوب سواری هستم. هنگام کشیدن کمان، چه پیاده چه سواره، خوب کمان کشی هستم. هنگام نیزه زنی، چه پیاده و چه سواره، خوب نیزه زنی هستم.” (Sharp،۱۹۶۴/۱۳۴۳:۸۵ را بنگرید).

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در تاريخ دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:, توسط امیررضا و پوریا |